خون گریه کن ای چشم شد موسم زاری
آمد محرّم شد وقت عزاداری
خون گریه کن ای چشم ماه عزا آمدماه غم و درد و رنج و بلا آمددر کربلا گویا روز جزا آمدماه مصیبت هاست وقت گرفتاری
خون گریه کن ای چشم لب تشنه است اصغر(ع)در خون شنا کرده جسم علی اکبر(ع)خشکیده لب های اهل حرم یک سرشد خون دل اما از چشمشان جاری
خون گریه کن ای چشم همراه با زینب(س)در خیمه بیماری آتش گرفت از تبچون شمع باید سوخت ای دل به روز و شبآمد
محرم شد وقت عزاداری
ای شیعه خون دل از دیده جاری کنهمراه با زینب(س) بیمار داری کنبا اشک چشم خود او را تو یاری کندر خیمه می سوزد از غصه بیماری
از تشنگی اصغر(ع) غش کرد و شد خاموشمادر گرفت او را با غصه در آغوشسقای طفلان است مشکش به روی دوشلب تشنه چون اصغر(ع) اطفال بسیاری
اصغر(ع) به خون غلتان در گوشه ی میدانافتاده روی خاک با پیکری بی جاناز داغ او باشد شمس و قمر گریانبا خون خود اصغر(ع) حق را کند یاری
دست ابوفاضل(ع) گشته جدا از تنچشمان او گشته محروم از دیدننزد برادر اوست در حال جان دادناز دیده ی زینب(س) شد سیل خون جاری
جسم حسین(ع) بی سر افتاده روی خاکماتم سرا گردید از داغ او افلاکاز داغ او دل ها باشد همه غم ناکبهر یتیمان شد وقت گرفتاری
از پیکر مولا وقتی که جان می رفتاز خیمه ها شعله تا آسمان می رفتاز جسم زینب(س) هم صبر و توان می رفتامّا یتیمان را می داد دلداری
بسته شدند ایتام وقتی که با زنجیرناموس آل الله(ع) وقتی که شد تحقیرزینب(س) از این غصه شد قد کمان و پیررحمی نشد حتی بر حال بیماری
وقتی که بر نیزه راس شهیدان شدوقتی گل زهرا(س) قاری قرآن شدوقتی که در دل ها غصه فراوان شدشد از بغل بر نی راس علمداری
از آتش بیداد می سوخت وقتی باغپاها پر از تاول از ماسه های داغقُمری به تن پوشید شال عزا چون زاغاز ضرب فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 61 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 16:21