فاین تذهبون

ساخت وبلاگ
تا زِنده ام تازَنده ام بر دشمنان اهل بیت(ع) جانم فدای تک تک پیر و جوان اهل بیت(ع) من در تمام عمر خود مدیون آل احمدمعمری است هستم روز و شب مهمان خوان اهل بیت(ع) هستند آنها معنی آیات قرآن مبینآید به گوش از ماذنه هر دم اذان اهل بیت(ع) بی آل احمد(ص) راه ما می رفت سوی هاویهراه سعادت شیعه را شد ارمغان اهل بیت(ع) تا چشم بگشودم شدم ساکن به کشتی نجاتایمن به مقصد می رسم با کاروان اهل بیت(ع) روز قیامت در صف صحرای گرم رستخیزهستند ایمن شیعیان در سایبان اهل بیت(ع) شد آفریده عالم هستی به عشق اهل بیت(ع)پس عالم هستی همه باشد نشان اهل بیت(ع) در انتظار آدمی باشد عذابی دردناکالّا کسی که دارد او خط امان اهل بیت(ع) من بی نگاه لطفشان تا زنده ام بازنده امممنونم از لطف و نگاه مهربان اهل بیت(ع) ای خوش به حال آن که او در آزمون عاشقیبیرون بیامد سربلند از امتحان اهل بیت(ع) هر چند در پرونده ام ثبت است انواع گناهامید بخشش دارم از لطف عیان اهل بیت(ع) از خاکم امّا مقصد من هست اوج آسمان من می رسم تا آسمان با نردبان اهل بیت(ع) فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 52 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1402 ساعت: 16:48

این باور من است که تو دوست داری ام «باور نمی کنم که به خود واگذاری ام» من را خدا سپرده به دست تو از قدیمآقا تو هم مرا به خدا می سپاریم هستم چو در محاصره ی خیل دشمنانتنها تویی کسی که کند پاسداری ام ای غایب از نظر، همه دارایی ام توییهرگز مباد آن که ز خود باز داری ام شکر خدا که سایه ی تو هست بر سرمدر سایه ی درخت ولایتمداری ام گر چه نبوده ام همه ی عمر یار توپیوسته دست یاری تو کرده یاری ام عمری است در فراق تو خون گریه می کنمبر روی گونه ام بنگر اشک جاری ام چشمم به راه مانده بیا دیگر از سفربس نیست در فراق تو این غمگساری ام؟ لبریز اعتبارم اگر در کنار توبی تو فقیر و شهره به بی اعتباری ام چشمان من کجا و تماشای تو کجا؟در طول عمر منتظری افتخاری ام در وقت سر شماری یاران منتظرمن را میان منتظران می شماری ام؟ آقا بیا و پای به چشمان من گذاربنگر به پای مقدم تو جان نثاری ام  عمرم تمام گشت و ندیدم جمال تومن ماندم و فراق تو و شرمساری ام فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 22:48

زینت سجاده ها بار سفر بست از جهان رفت از این عالم فانی به سوی آسمان در دل هر شیعه دارد خانه تا روز ابدخانه ی دل های ما او را سرای جاودان در تمام عمر خود غیر از بلا چیزی ندیدچشمهایش چشمه ی خون، کار او آه و فغان او به دست دشمنان نور نوشیده است زهردر کنار مادرش زهراست حالا در جنان در تمام عمر خود می سوخت از داغ حسین(ع)رفت و آتش زد ز داغ خود قلوب شیعیان در مسیر شام در بند اسارت بوده استخاطراتی تلخ آورده است با خود ارمغان قلب او آزرده بود از خاطرات شهر شامخون دل از چشمه ی چشم مسلمانان روان او که پیغام آور پیغام سرخ کربلاستبا غم خود کرده غمگین قلب هر پیر و جوان ریخته همراه عمّه اشک غم در بزم شامگشت آزرده حسین(ع) وقتی ز چوب خیزران کاروان با روضه های او چهل منزل گریستدر مسیر شام بوده روضه خوان کاروان رفت تا شیعه بسوزد در غم او روز و شبتا سر شیعه بماند تا ابد بی سایبان فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 60 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1402 ساعت: 12:45

شاعر: علی اسماعیلی وردنجانی

ذاکر:علی اسماعیلی وردنجانی

مدت برنامه: ۱۰ دقیقه

حجم فایل:حدود ۷ مگابایت

 دریافت

 

 

فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 46 تاريخ : چهارشنبه 4 مرداد 1402 ساعت: 19:28

چند روزی است حرمگشته محروم از آبعده ای از اصحاببا لب تشنه همهجرعه از شهد شهادتخوردندقتلگه گشته ز خون شهدا چون غرقابظهر روز عطش استبر زمین می تابدآفتاب سوزاندر درون خیمهکودکانلب تشنههمگی چشم به راهرو به سوی دریامی شتابد سقاتا که شاید آبیببرد تا خیمهدر کنار دریامشک خود را ساقیمی کند پر از آبمشتی از آب گوارا را اومی برد نزد دهاناوست دریای ادبپس به یاد لب عطشان حسین(ع)تشنه لب می ماندو نمی نوشد آبساقی لب تشنهمشک آبش بر دوشمی شتابد حالارو به سوی خیمهبین نخلستان هانا گهان لشکر کفرحمله ور گشت به اوضربه ای خورد و جدا شد ز تنشدست یمیندر همان حال چنین فرمود او«والله ان قطعتموا یمینیانّی احامی ابدا عن دینی»مشک را داد به دست چپ خودلحظه ای بعد جدا شد ز تنش دست چپشهمه ی کوشش اوستتا که آبی ببرد تا خیمهپس به دندان بگرفت مشک پر آبش را اوچشم هایش حتیهدف تیر ستم کاران شد‌ولی اوست سراپا امیدتا رساند به حرممشک پر از آبش راولی افسوسکه آن مشک پر آبهدف تیر شد و آب گوارایش ریختگشت عباس(ع) امیدش نومیدروی اسب است و تمام بدن او پُرِ تیرنا گهان از سر زیننقش زمین شد تن اوچون نبودی به تنش دستکه حایل بشود بر تن اوتیرها بار دگر بر بدنش گشت فروتیرها بر بدنشگشت فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 4 مرداد 1402 ساعت: 19:28

تا که در کوفه حسین ابن علی(ع) مهمان شد  قیمت آب به یک باره گران چون جان شد طلبید آب برای لب عطشان علی(ع)حنجر اصغرش امّا هدف پیکان شد گلوی نازک اصغر(ع) هدف تیر که شدوای من حنجر او پاره و خون ریزان شد خونش از حنجره و جان ز تنش شد بیرونز روی دست پدر هم، سرش آویزان شد چون حسین(ع) خون علی(ع) را به هوا می پاشیدآسمان دست عزا زد به سر و ویران شد بر زمین ریخت چو خون علی(ع) شش ماههجاری از دیده ز غم، خون دل یاران شد ماند نعش علی اصغر(ع) به روی دست حسین(ع)به چه رو خیمه رَوَد، وای که سرگردان شد  ز غمش گشت عزاخانه همه عرش خداچشم عالم ز غم و غصه ی او نالان شد آفرینش همه پوشید به تن رخت سیاههمه جا محفل اندوه و غم و احزان شد رخت بست از همه ی عالم هستی عشرت جامه ی غصّه لباس تن هر انسان شد نه فقط از غم او اشک بشر شد جاریهفت گردون ز غمش تا به ابد گریان شد انبیاء(ع) سینه زنان، نوح نبی(ع) نوحه سراپُر ز اندوه و عزا در غم او رضوان شد از غمش شعله کشان قلب همه اهل سماء‌پایه ی عرش خدا نیز ز غم لرزان شد دل هر شیعه به یاد غم اصغر(ع) خون شدنه فقط شیعه که خونین دل هر انسان شد  سر اصغر(ع) که روی نیزه روان شد سوی شامدر پی اش کار رقیه(س) تعب و افغان شد بر سر نیزه ز غصه سر خونین حسین(ع)با غم و درد عجین، ورد لبش قرآن شد قصه وقتی که به «سر» شد به لب آمد جان هاغصه آغاز شد و قصه ی ما پایان شد فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 63 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 16:21

مرو تو شتابان ز پیش پدر (عزیز دلم)۲ ز داغ تو خون می چکد ز جگر (عزیز دلم)۲ اگر بروی مادر از غم تو دل غمین بشودز داغ تو عمه ی تو ماتم نشین بشودرقیه(س) در حسرت دیدارت حزین بشودز داغت شوم من خمیده کمر (عزیز دلم)۲ چگونه برم من سوی خیمه نعش اصغر(ع) راچگونه دهم دست مادرش این گونه پیکر راچگونه دهم شرح واقعه و روز محشر رامرو اینقدر زود سوی سفر (عزیز دلم)۲ بریزم به سر در عزای تو خاک ای عزیز دلمفدای تو و حنجر شده چاک ای عزیز دلمز داغ تو غصه دار افلاک ای عزیز دلمبه خیمه چگونه رسانم خبر (عزیز دلم)۲ بمان پیش من ای عزیز دلم اندکی دیگرکه من هم شوم همسفر با تو ای گل پر پراگر بروی می شوم تنها بین این لشکربمان تو کنارم در این سنگر (عزیزم دلم)۲ گل سرخی که ز تیر سه شعبه شده پر پربیا تا ببویم تو را ای گل این دم آخرز داغ تو، خون جگر گشته زینب(س) مضطرکشد از دل آه ویران گر (عزیز دلم)۲ گل بابا تو ز سنگ ستم گشته ای پر پراگر بروی می زند غم تو بر دلم اخگربرم شکوه در مصیبت تو نزد پیغمبر(ص) بنوش آب از چشمه ی کوثر (عزیز دلم)۲ اگر بروی بعد تو‌ دیگر می شوم تنهابمانم تنها میان این لشکر اعدارَود بر بالای نیزه سرت کودک باباعزادار تو شود مادر (عزیز دلم)۲ طلب کردم من برای تو از دشمن دین آبولی با تیر سه شعبه شدی ناگهان سیراباز آن تیری که به سوی گلوی تو شد پرتابز خون دل گشته چشمم تر (عزیز دلم) ۲ بمان در پیشم مرو ز بَرَم زندگانی منتو می روی و می رسد وقت جان فشانی منمرو از پیشم تو ای یار آسمانی من شدم من بی یار و بی یاور (عزیز دلم)۲ شدی سیراب ای عزیز دلم چشم من روشننپوشیدم لا اقل به تنت کهنه پیراهنسرت بر بالای نیزه شود همسفر با منبخواب ای زیبا گل پر پر (عزیز دلم)۲ تو‌ در کودکی یک مجاهد و سرباز ممتازیبرای رق فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 60 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 16:21

خون گریه کن ای چشم شد موسم زاری آمد محرّم شد وقت عزاداری خون گریه کن ای چشم ماه عزا آمدماه غم و درد و رنج و بلا آمددر کربلا گویا روز جزا آمدماه مصیبت هاست وقت گرفتاری خون گریه کن ای چشم لب تشنه است اصغر(ع)در خون شنا کرده جسم علی اکبر(ع)خشکیده لب های اهل حرم یک سرشد خون دل اما از چشمشان جاری خون گریه کن ای چشم همراه با زینب(س)در خیمه بیماری آتش گرفت از تبچون شمع باید سوخت ای دل به روز و شبآمد محرم شد وقت عزاداری ای شیعه خون دل از دیده جاری کنهمراه با زینب(س) بیمار داری کنبا اشک چشم خود او را تو یاری کندر خیمه می سوزد از غصه بیماری از تشنگی اصغر(ع) غش کرد و شد خاموشمادر گرفت او را با غصه در آغوشسقای طفلان است مشکش به روی دوشلب تشنه چون اصغر(ع) اطفال بسیاری اصغر(ع) به خون غلتان در گوشه ی میدانافتاده روی خاک با پیکری بی جاناز داغ او باشد شمس و قمر گریانبا خون خود اصغر(ع) حق را کند یاری دست ابوفاضل(ع) گشته جدا از تنچشمان او گشته محروم از دیدننزد برادر اوست در حال جان دادناز دیده ی زینب(س) شد سیل خون جاری جسم حسین(ع) بی سر افتاده روی خاکماتم سرا گردید از داغ او افلاکاز داغ او دل ها باشد همه غم ناکبهر یتیمان شد وقت گرفتاری از پیکر مولا وقتی که جان می رفتاز خیمه ها شعله تا آسمان می رفتاز جسم زینب(س) هم صبر و توان می رفتامّا یتیمان را می داد دلداری بسته شدند ایتام وقتی که با زنجیرناموس آل الله(ع) وقتی که شد تحقیرزینب(س) از این غصه شد قد کمان و پیررحمی نشد حتی بر حال بیماری وقتی که بر نیزه راس شهیدان شدوقتی گل زهرا(س) قاری قرآن شدوقتی که در دل ها غصه فراوان شدشد از بغل بر نی راس علمداری از آتش بیداد می سوخت وقتی باغپاها پر از تاول از ماسه های داغقُمری به تن پوشید شال عزا چون زاغاز ضرب فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 61 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 16:21

خبرنامه